نوشته های یک آلوده به خیال

ادبیات اقیانوسی مملوء از اَکلیل است، به آن آغشته باید شد.

تبلیغات تبلیغات

چای سرد

یک قفس کوچک دارم، از آن ها که گل ها را در آن زندانی میکنند و به یکدیگر هدیه میدهند. تولد ۱۵ سالگی ام، مامان سوپرایزم کرد و علاوه بر کیک و هدیه ی اصلی، این قفس را که چند گل سفید زیبا در آن زندانی شده بودند را بهم هدیه داد. البته آن زمان آنقدر ها هم از این ایده بدم نیامد، رنگ قهوه ایِ قفس به سفید گل ها خیلی می آمد. از همان موقع، قفس را نگه داشته ام، حتی بعد از خشک شدن گل هایش! و همیشه یکی از دغدغه هایم این بوده که به جای گل چه چیزی میتوان در آن جایگزین کرد؟
برچسب‌ها: سوپرایزم
در صورتی که این صفحه دارای محتوای مجرمانه است یا درخواست حذف آن را دارید لطفا گزارش دهید.

آخرین مطالب این وبلاگ

مطالب پیشنهادی

آخرین مطالب سایر وبلاگ ها

جستجو در وبلاگ ها